کاهش فرصت‌های شغلی مردان در غرب

20150530_LDP001_0

در نگاه اول به نظر می‌رسد هنوز زندگی به کام مردان است، اکثریت روسای کشورها و شرکتها مرد هستند. مردان در فعالیت‌های پژوهشی، فناوری و نظامی دست بالا را دارند.

مردها همانطور که بالای هرم قدرت و ثروت را تصاحب کرده‌اند، بخش بزرگی از پایین هرم را هم اشغال کرده‌اند. احتمال اینکه زندانی شوند، از فرزندان‌شان جدا شوند یا خودکشی کنند، بسیار بیشتر از زنان است، تحصیلات دانشگاهی کمتری دارند و …

در کشورهای ثروتمند، مردانی که تحصیلات درس و حسابی‌ای ندارند مدام بیکارتر می شوند. فناوری و تجارت در بازار اقتصاد کنونی، نیروی عضلانی را بی‌ارزش کرده است.

هرچه تحصیلات مهم‌تر می شود، پسرها در مدرسه بیشتر و بیشتر از دخترها عقب می افتند (به استثنای بالاترین رده). به همین ترتیب مردانی که در کارخانه‌ها کارشان را از دست می‌دهند، به احتمال قوی دوباره کاری گیرشان نمی‌آید. مردان بدونِ کار، کمتر می‌توانند شریکی دائمی برای زندگی‌شان بیابند. نتیجه اینکه برای مردان با مهارت کمتر، ترکیب ناسالمی از بیکاری، مجرد  بودن و بی‌آیندگی در حال گسترش است.

کاهش فرصت‌های شغلی برای مردان منجر به فقر و نابودی خانواده‌ها نیز می‌شود. درآمد مردان دیپلمه در امریکا بین سال‌های 1979 تا 2013 حدود 21% کاهش یافته و به عبارتی دیگر نزدیک به یک پنجم مردان دیپلمه امریکا بیکارند.

اکثریت قاطع زنان ترجیح می‌دهند جفتی داشته باشند که سهم خود را به لحاظ مالی و وظایف داخل خانه ادا کند. زنها حتی ترجیح می‌دهند تنها باشند تا با مردی که کاری از دستش برنمی‌آید. مردان امریکاییِ بیکار به اندازه نصفِ زنان خانه دار برای کارهای خانه وقت می‌گذارند و اغلب وقت‌شان را جلوی تلویزیون صرف می‌کنند.

مفهوم خانواده‌ای که پدر و مادر، هر دو، بالای سر فرزندان باشند هنوز در طبقات بالا به قوت خود باقی است ولی به تدریج از سنتِ طبقات فقیر رخت می‌بندد. در کشورهای ثروتمند نرخ تعداد کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شوند، از سال 1980 سه برابر شده و به 33% رسیده است. در برخی مناطق که کار تولید یدیِ سنتی از هم پاشیده، این عدد به بیش از 70% رسیده است.

کودکانی که در خانه‌های فقیر بزرگ می‌شوند، در مدرسه نمره‌های بدتری می‌گیرند و به احتمال بیشتری ترک تحصیل کرده و نهایتاً دستمزد کمتری نصیب‌شان می‌شود. علاوه بر اینکه خود این کودکان نیز در تشکیل خانواده‌های به‌سامان و پایدار با مشکل روبرو خواهند شد.

 پژوهشکده‌ی OECD پیش‌بینی می‌کند که تعداد خانوارهای پدر یا مادران تنها، تقریباً در تمام کشورهای ثروتمند افزایش خواهد یافت. پسرهایی که بدون سایه‌ی پدری بالای سرشان بزرگ می‌شوند، با احتمال بیشتری در ایجاد روابط طولانی مدت و پایدار مشکل خواهند داشت و بدین ترتیب مدار بسته‌ای از اختلال و ناکارآمدی در بین مردان ایجاد می‌شود.

چکار می‌شود کرد؟ قسمتی از راه‌حل، تغییر عادت ها و مرام های فرهنگی است. همانطور که نسل قبلیِ مردان طبقه‌ی متوسط آموختند که باید همسران‌شان را در بزرگ کردن فرزندان همراهی کنند و رفتارشان را تغییر دادند، مردان طبقه‌ی کارگر هم باید با این هنجارهای جدید کنار بیایند. زنان فهمیده‌اند که بدون اینکه زنانگی‌شان را از دست دهند می‌توانند جراح و فیزیک‌دان باشند. مردان نیز باید بفهمند که شغل‌های یدی سنتی‌شان دیگر به تاریخ پیوسته‌ است. آنها می‌توانند بدون آنکه به مردانگی‌شان برخورد به مشاغلی نظیر پرستاری و آرایشگری توجه بیشتری کنند.

اصلاح قوانین مربوط سابقه کیفری یکی از مهمترین کمک ها به مردانی است که به خاطر انواع خلاف کاری های کوچک داغ مجرم بودن را با خود حمل می کنند. داغی که شرایط اشتغال آنها در دوره‌ی بعد از زندان را سخت‌تر می‌کند.

همراه با دور انداختن قوانین احمقانه قدیمی، ارزیابی مجدد سیستم آموزشی نیز بسیار ضروری است. سیستمی که در دوره‌ای طراحی شده که شغل اغلب مردان با زور بازویشان مرتبط بود. سیاست‌گذاران باید بفهمند که افت تحصیلی پسرها موضوعی جدی است که باید راه‌حلی برایش یافت.

کشورهای دارای سیستم‌های موفق فنی و حرفه‌ای مثل آلمان نسبت به کشورهای انگلوساکسون کارنامه‌ی بهتری در کمک به اشتغال پسرهایی که مسیر دانشگاه را انتخاب نمی‌کنند دارند. آموزش‌های حرفه و فن باید اهمیت و بهای بیشتری کسب کند چون برای مثال، شانس اشتغال در بخش خدماتی مثل بیمارستان‌ها بیشتر از کارخانه‌ها است.

مدارس باید بیشتر پسر پسندتر شوند؛ آنها باید متوجه شوند که پسرها بیش از دخترها دوست دارند ورجه وورجه کنند: بهتر است به جای تجویز آرام‌بخش‌ها و توصیه به اینکه شلوغ نکنند، ورزش‌های سازماندهی شده و بازی‌های فیزیکی بیشتری در اختیارشان گذاشته شود.

مدارس باید الگوهای مردانه‌ی بیشتری برای پسرها فراهم کنند: حضور هر چه بیشتر معلمان مرد بویژه در دوران ابتدای به آنها می‌آموزد که می‌توانند به شغل معلمی هم به اندازه‌ی آتش‌نشانی به عنوان شغلی شایسته‌ و مردانه نگاه کنند.

خلاصه اینکه افزایش برابری جنسیتی یکی از بزرگ‌ترین دست‌آوردهای بعد از جنگ جهانی دوم بوده است: مردم فرصت‌های بهتری دارند تا فارغ از جنسیت‌شان به آرزوهایشان جامه‌ی عمل بپوشانند. ولی برخی از مردان بخصوص در طبقات کم درآمد نتوانسته‌اند پابه‌پای دنیای جدید پیش بیایند. وقت آن است که دست یاری به سویشان دراز شود.

The weaker sex

http://www.economist.com/news/leaders/21652323-blue-collar-men-rich-countries-are-trouble-they-must-learn-adapt-weaker-sex