از خانه های بی حجاب به مدرسه های با حجاب

دیروز علی دو تا صد آفرین گرفت! علی به کلاس چهارم می‌رود. پارسال هم علی روز اول و دوم و سوم، هزار آفرین و صد آفرین و آفرین گرفت! امروز علی قبل از رفتن با تردید از من پرسید:
فکر می‌کنی امروز هم به خوبی دیروز باشه؟
گفتم: انشا لله هست.

hejamehr90

علی همیشه روزهای اول مورد تشویق معلم هایش قرار می گیرد. روزهای اول، روزهای معرفی و دیدن بچه هاست. روزهایی که هنوز معلم فرصتی برای دیدن روحیه های فردی بچه ها، مثل خصلت همکاری، رهبری و خیال‌پردازی را دارد. یا متوجه توانایی های ذهنی غیر از قدرت حافظه است، مثل توانایی استدلال، قصه گویی و ایجاد ارتباط. اما …

روزهای اول، روزهای خارج از برنامه ها و کتاب ها و دستور العمل هاست.
پر از عزیزم و پسرم و گلم.
خوب پسرم تو چه کاره می‌خواهی بشی؟
تابستان چه کارها کردی؟
کجاها رفتی؟

اما از هفته دوم ماجرای مدرسه برای خیلی از بچه ها سخت می‌شود.
و برای خیلی از معلم ها و پدر و مادرها نیز.

وقتی معلم بینوا با ٣٠ تا بچهِ «فول پاورد بای چیپس‌ اند چاکولت» در اتاق های ٣ در ۴ خانه های کلنگی که به جای ساختمان مدرسه رهن شده اند، در یک تقلای فرساینده بین آرام نگه داشتن بچه ها و درس دادن، باید جان بکند.
و پدر و مادرها بین سیستم آموزشیِ خواندن و نوشتن جدید و قدیم گیج می‌زنند.
و بچه های بیچاره بین این هر دو!

وقتی که مدیر مدرسه گرفتار چک های برگشتی و بد قولی های پیمانکارها و افزایش هزینه ها، همه کار می‌کند جز مدیریت آموزشی!
یک دایره بسته از فشار، فشار، فشار و فشار.

وبلاگ صبا صاد

Written By
More from ص.ص
انگار همیشه باید یکی بمیره تا بقیه قدر زندگی رو بدونن
مچاله ام کرد. فیلمی که به تماشاچی این فرصت رو می ده...
Read More