علاقه ای به روانشناسی ندارم

Werner Herzogاز «ورنر هرتزوگ» فیلمساز معروف آلمانی هیچ موقع توقع حرفی که باب طبع عقل عمومی و حتی اخلاق عمومی باشد نباید داشت. اما این شیوه بودن و بروز احساس و تفکر، مدیون جامعه ای است که پذیرای تفاوت ها است.

 ورنر هرتزوگ به شکل غیر منتظره ایی در طی سال های اخیر در قلب هالیوود، در شهر لس‌انجلس مشغول کار و زندگی است. در این مصاحبه که با مجله آلمانی دای زایت انجام داده است گوشه ای از شیوه تفکر تقریبا عجیب ولی خلاق خود را اشکار می سازد.

از زندگی در لس آنجلس راضی هستی؟

بله. برای من لس آنجلس یک شهر آمریکایی به تمام معنی است، اصلا هم این احساس من ربطی به زرق و برق هالیوود ندارد. ولی وقتی از این زاویه نگاه کنیم که همه اتفاقات دنیای مدرن از این شهر شروع شده، آنوقت است که می‌توانیم راجع به لس آنجلس قضاوت متفاوت داشته‌ باشیم.

 

مهمترین تغییرات دنیای مدرن، از تکنولوژی کامپیوتر گرفته تا اینترنت، پذیرش وجود همجنس گراها به عنوان بخشی از جامعه انسانی، موجهای فرهنگی اجتماعی نظیر هیپی ها و افکار عرفانی نو، همه و همه از این شهر نشات گرفته است. طرفداران محیط زیست و بنیاد گرایان اسلامی تنها نحله های بزرگی هستند که ساخته و پرداخته این شهر نیستند.

آیا وقتی با بازیگری همچون کلاوس کینسکی کار می‌کنی در فکر این هستی که ظرفیتهای  جسمی و روانی خودت را محک بزنی؟

من مطلقا  هیچ علاقه ای به روانشناسی ندارم.

چرا نه؟

به این نتیجه رسیدم که به زیر‌ذره بین بردن شخصیت انسانها بدترین اتفاقی است که دنیای معاصر مرتکب آن شده است. روانشناسی یعنی انداختن نورافکن بر روی همه زوایای تاریک روح بشری و این به مثابه این است که چهارگوشه یک خانه را چراغانی کنید. با آن کار، خانه دیگر محل مناسبی برای سکونت نخواهد بود. با مشعل روانشناسی به درون روان انسانها رفتن به تخطئه زندگی در نفس وجود انسان می‌رسیم.

بیشتر قهرمانان  فیلمهایی که ساختی به فکر غلبه کردن قدرت جاذبه زمین هستند. آنها شخصیتهای هستند که جنون خودبزرگ‌ ‌بینی دارند. آیا این درست است که هنرمندان باید درجه ای از این جنون خودپرستانه را در خود داشته باشند تا بخواهند و بتوانند سرآمد دیگران باشند؟

 توی نوجوانی دلم می خواست که قهرمان پرش اسکی جهان بشوم ولی بعد از حادثه ای که برای دوستم اتفاق افتاد آنرا از سرم بیرون کردم. ولی آره…بدون شک خیلی فوق‌العاده خواهد بود که آرزوی پرواز کردن داشته باشی و بتوانی پرواز کنی به سمت بالا، بالاتر از همه.

از پس قدرت جاذبه برآمدن در فیلمهایت شاید به این نکته نیز اشاره می کند که می خواهی مرز بین واقعیت و تخیل را در هم بریزی!

این می تواند فقط یک برداشت خشک از قضیه باشد اما در فیلمهای مستند و یا داستانی‌، در یک لحظاتی می شود که آدم واقعیتها را پشت گوش بیاندازد. چونکه دلیل و مدرک واقعی می تواند همه حقیقت نباشد. معمولا واقعیتها درون‌شان توخالی است. من همیشه اذعان کردم که رسیدن به لایه‌های عمیقتر حقیقت محتاج ترفندهای خلاقتر باید بود.

همیشه از اصطلاح حقیقت اشراقی حرف می‌زنی، آیا این یک تکیه کلام مذهبی است؟

به نوعی می‌شود ردپای مذهب و نوعی از عرفان مسیحی اواخر قرون وسطی را در آن پیدا کرد، ولی من می خواهم قید مذهب و عرفان را بزنم چون اینطور چیزها به سرعت ما را می ‌برد به آبهای گل‌آلود ناشی از عرفانی بازیهای اواخر قرن بیستم، پدیده ترسناکی که هیچ ربطی به دنیای معنوی ندارد و سرانجام این طور دیدن دنیا، ما را می کشاند به اتفاق ناگواری که در فیلم آواتار صورت گرفته است.

آواتار یک نوع عرفان شیک شهری است در لباس افسانه‌های جن و پری…

این فیلم با این تصویر رمانتیکی و ایده آلی که از طبیعت می‌دهد دل  و روده ام را به هم می‌ پیچد.

 ولی خوب تکنیکهای دیجیتالی اش عالی است…

من خیلی به تکنیکهای کامپیوتری ارادت دارم چون بلافاصله می توانند هر تخیلی را برای آدم در شکل سینمایی‌اش تهیه کنند و فیلم آواتار کارهای زیبایی در این زمینه انجام داده ولی اون موجودات فسفری که به هر طرف پروازمی کنند و  روی شانه آدم می نشینند دیگه شورش را در آورده بودند.

می توانی زندگی و دنیای فیلمسازی ات را توضیح بدهی ؟

توضیح فعالیتهای سینمایی‌ام بیرون از فیلم‌هایم غیر‌ممکن است، برای من فیلم ساختن عادی‌ترین و طبیعی ترین عملی است که از من سر می‌زند. دست خودم هم نیست. بلافاصله پس از ساختن یک فیلم، پروژه بعدی مثل بختک به من می‌چسبد. باید با آن حسابی به کلنجار بیافتم تا بتوانم از ذهنم بیرونش کنم و به فیلم تبدیلش کنم.

خوشحال می‌شوی اگر یک روز این بختکها دست از سر تو بردارند؟

من هیچ موقع این سئوال را از خودم نکردم، من به اندازه چهل سال دیگر، داستان برای کارکردن دارم. غلو هم نمی‌کنم… راستش شاید دارم غلو می‌کنم ولی نه غلوی در کار نیست.

پانوشت:

He talked to Katja Nicodemus, a film critic for Die Zeit, in Los Angeles. The interview was originally published in Die Zeit on 9 February, 2010.

http://www.roguefilmschool.com

Werner Herzog (official website)

 

More from ونداد زمانی
شاهین نجفی و ترانهِ توهین به همه
ترانه های شاهین نجفی تند و بی پروا است. لحن بی حرمت...
Read More